گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة سبا



اشاره
87- مکیّه است و عدد آیات آن پنجاه و چهار است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 50
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ لَهُ الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وَ هُوَ الحَکِیمُ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
الخَبِیرُ [ 1] یَعلَمُ ما یَلِجُ فِی الأَرضِ وَ ما یَخرُجُ مِنها وَ ما یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعرُجُ فِیها وَ هُوَ الرَّحِیمُ الغَفُورُ [ 2] وَ قالَ الَّذِینَ
کَفَرُوا لا تَأتِینَا السّاعَۀُ قُل بَلی وَ رَبِّی لَتَأتِیَنَّکُم عالِمِ الغَیبِ لا یَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الَأرضِ وَ لا أَصغَرُ مِن
- ذلِکَ وَ لا أَکبَرُ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ [ 3] لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیمٌ [ 4] -قرآن- 1
هو الوصف « الحَمدُ » [ 95 [ صفحه 71 - 636 وَ الَّذِینَ سَعَوا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ مِن رِجزٍ أَلِیمٌ [ 5] -قرآن- 1
بالجمیل علی جهۀ التعظیم و نقیضه الذّم و هو الوصف بالقبیح علی جهۀ التحقیر ثمّ ینقسم فمنه ما هو اعلی و منه ما هو ادنی و
العروج الصعود. « ما یَعرُجُ » الولوج الدخول ولج یلج ولوجا اي دخل « ما یَلِجُ » الاعلی ما یقع علی وجه العباده و لا یستحقّها إلّا اللّه
حرف جواب قد تأتی ردّا لنفی کما فی هذه الایۀ او جوابا لسؤال منفی نحو أ لست بربکم قالوا « بَلی » عرج یعرج عروجا اي صعد
الاضطراب و سوء « رِجزٍ » اي لا یغیب عزب عنه عزوبا اي بعد و غاب و خفی و عزبۀ و عزوبۀ اي صار بلا زوج « لا یَعزُبُ » . بلی
566- 471 -قرآن- 559 - 347 -قرآن- 458 - 298 -قرآن- 340 - 243 -قرآن- 285 - 10 -قرآن- 231 - العذاب. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-1 تمام حمد و سپاس مختص خدائیست که آنچه در آسمانها و زمین است [خلقا و ملکا و تصرفا] مختص او است و در
آخرت یعنی سراي دیگر هم او مستحق حمد است [زیرا او در هر دو سرا منعم است اهل بهشت او را بر فضل و نعمتش
سپاسدارند و اهل دوزخ بر عدلش حمدگویان] و اوست که در جمیع افعالش حکیم است [زیرا آنچه میکند بمقتضاي حکمت
است] و خبیر است [یعنی عالم و آگاه ببواطن اشیاء و مکنونات آنهاست]. و اینکه گفتار خداوندي هر چند حمدي لذاته بذاته
است لکن تعلیمی [ صفحه 72 ] ببندگان است که چگونه او را حمد کنند [یعنی قولوا الحمد للّه]. 2- میداند آنچه را که داخل
در زمین میشود [از باران یا گنج یا معدن یا مرده و غیره] و آنچه از زمین خارج میشود [از گیاهان و زراعت یا جواهر یا
حیوانات] و آنچه را از آسمان فرود میآید [از برف و باران و فرشتگان و روزي آفریدگان و غیره] و آنچه را که در آسمان
بالا میرود [از فرشتگان و أعمال بندگان و غیره] و اوست مهربان [ببندگان با علمش بمعاصی آنان و تعجیل در عقوبت آنها
- نمیکند و براي] توبه مهلت میدهد و آمرزنده است [یعنی ساتر گناهان است در دنیا و درگذرنده است از آنها در عقبی]. 3
کافران گفتند براي ما قیامتی نیست و نخواهد آمد [و بعث و نشوري در کار نیست] یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآنها بگو بلی
هست و خواهد آمد قسم بحق پروردگار من [که مرا آفریده و بوجود آورده است] البتّه شما را فرا خواهد رسید [و قیامت
میآید و شما محشور خواهید شد] خداوند داناي به امور پنهان از خلق است از او بوزن ذرّه دور نیست و از علم او پنهان نیست
نه در آسمانها و نه در زمین [بلکه او داناي بتمام آنهاست] و نه کوچکتر از ذرّه و نه بزرگتر از ذرّه نیست مگر آنکه در کتاب
مبین [یعنی لوح محفوظ] مسطور و ثبت شده است. 4- [ثبت در کتاب مبین است] براي اینکه آنانکه ایمان آورده و کارهاي
شایسته کردهاند جزا دهد [و بنا باستحقاقشان پاداش عنایت فرماید] براي اینکه جماعت آمرزش گناهان آنهاست [و معذلک]
روزي گوارا و بدون رنج و منّتی نصیب آنهاست. 5- و آنکسانیکه کوشش میکنند [در باطل ساختن] آیات ما [و دور ساختن
مردم از قبول حجج ما] و سبقت میگیرند در اینکه [بخیال خود] ما را عاجز سازند، براي اینکه گروه هم شکنجهاي از بدترین
[ عذاب دردناك است. [ صفحه 73
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 6 تا 9
اشاره
وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ هُوَ الحَقَّ وَ یَهدِي إِلی صِ راطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ [ 6] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل
نَدُلُّکُم عَلی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُم إِذا مُزِّقتُم کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُم لَفِی خَلقٍ جَدِیدٍ [ 7] أَفتَري عَلَی اللّهِ کَ ذِباً أَم بِهِ جِنَّۀٌ بَلِ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
بِالآخِرَةِ فِی العَذابِ وَ الضَّلالِ البَعِیدِ [ 8] أَ فَلَم یَرَوا إِلی ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ إِن نَشَأ نَخسِف بِهِمُ
اي « یُنَبِّئُکُم » المحمود « الحَمِیدِ » 646- عَّبدٍ مُنِیبٍ [ 9] -قرآن- 1
ِ
الَأرضَ أَو نُسقِط عَلَیهِم کِسَ فاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِکُل
اي قطعا جمع « کِسَ فاً » اي جنون « جِنَّۀٌ » اي اختلق و هو استفهام « أَفتَري » بمعنی التمزیق اي التفریق « مُمَزَّقٍ » یحدّثکم و یخبرکم
- 36 -قرآن- 60 - 12 -قرآن- 21 - اي تائب من اناب اي رجع و تاب، النوب رجوع الشیء مرّة بعد اخري. -قرآن- 1 « مُنِیبٍ » کسفه
6- و میبینند یعنی میدانند آنکسانی [از اصحاب 200- 169 -قرآن- 190 - 149 -قرآن- 160 - 112 -قرآن- 140 - -72 قرآن- 102
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنین از اهل کتاب] که بآنها علم و معرفت [بوحدانیّت خدا] عطا شده است که آنچه از
جانب پروردگار بسوي تو نازل گشته است [یعنی قرآن] همانا حق است [یعنی چون در آن تدبّر و تفکّر میکنند بنظر و
استدلال علم پیدا میکنند که آن از جانب بشر نیست و اینکه لطفی از جانب خداوند سبحانه [ صفحه 74 ] است که بآنها علم
داده است] و میدانند که قرآن هادي و رهنماي براه دین خداي قادري است که عزیز است یعنی مغلوب نمیشود و در تمام
افعالش محمود و نیکوکردار است. 7- و آنانکه کفر آوردند [بیکدیگر یا رؤساء بپیروان خود] میگویند آیا شما را دلالت و
رهنمائی کنیم بمردي [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که بشما خبر میدهد [بخبر عجیبی و میگوید] وقتی شما پراکنده و
قطعه قطعه شدید و بتمامی بدن شما از هم گسیخت [و شما را خاك و وحوش و طیور و درندگان خوردند یا استخوانهاي شما
پوسیده و خاك شد] دوباره خلق میشوید و زندگی جدیدي مییابید [و بعث و حشر پیدا میکنید]. 8- آیا [اینمرد که بگمانش
ما بعد از مرگ دوباره براي حشر زنده میشویم] متعمدا بر خدا دروغ میبندد یا جنون او را فراگرفته است! [و دیوانه شده است
که نمیداند چه میگوید] [ یا محمّد امر چنین نیست که میگویند و افتراء و جنونی در کار نیست] بلکه اینکه مردمیکه بآخرت
ایمان ندارند [و بعث و جزاء و ثواب و عقاب را باور ندارند] در عذاب اخروي گرفتار خواهند شد و در دنیا هم در گمراهی و
دور از حق میباشند. 9- آیا اینکه کافران نظر نمیکنند و نمینگرند بآنچه از آسمان و زمین در رو برو و پشت سر آنهاست
[چگونه آنها را احاطه کرده از پیش و پس و راست و چپ آنها که قادر بر خروج از آن نیستند و تدبر نمیکنند] که اگر ما
بخواهیم و مشیتمان تعلق بگیرد آنها را بزمین فرو میبریم [چنانکه قارون را با دارائیش بزمین بردیم] یا بر آنها قطعههاي أبر و
آتشی فرو ریزیم [که آنها را محو کند چنانکه بر اصحاب أیکه یعنی قوم شعیب چنین کردیم] همانا در اینکه نظر بر آسمان و
زمین دلالت و نشانهایست [بر قدرت خدا بر بعث و بر آنچه از خسف و کسف اراده فرماید] براي هر بندهاي که بسوي او
[ برگردد و بفرمان او مطیع شود [پس چرا اینکه کافران دست از تکذیب خود برنمیدارند]. [ صفحه 75
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 10 تا 14
اشاره
وَ لَقَد آتَینا داوُدَ مِنّا فَضلًا یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیرَ وَ أَلَنّا لَهُ الحَدِیدَ [ 10 ] أَنِ اعمَل سابِغاتٍ وَ قَدِّر فِی السَّردِ وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی
مَّن یَعمَلُ بَینَ یَدَیهِ بِإِذنِ رَبِّهِ
ِ
بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 11 ] وَ لِسُلَیمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَهُ عَینَ القِطرِ وَ مِنَ الجِن
وَ مَن یَزِغ مِنهُم عَن أَمرِنا نُذِقهُ مِن عَذابِ السَّعِیرِ [ 12 ] یَعمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِن مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالجَوابِ وَ قُدُورٍ
راسِیاتٍ اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلِیلٌ مِن عِبادِيَ الشَّکُورُ [ 13 ] فَلَمّا قَ َ ض ینا عَلَیهِ المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِهِ إِلاّ دَابَّۀُ الَأرضِ تَأکُلُ
التأویب الترجیع « أَوِّبِی » 842- مِنسَأَتَهُ فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الجِنُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهِینِ [ 14 ] -قرآن- 1
اي دروعا سابغات و السابغ التام من اللباس سبغ الثوب یسبغ سبوغا اي طال « سابِغاتٍ » الرجوع بعد الرجوع اي رجعی معه التسبیح
202 [ صفحه 76 ] قاسه - 88 -قرآن- 177 - 12 -قرآن- 77 - اي و دبّر فی النسج. من قدّر الشی اي -قرآن- 1 « وَ قَدِّر فِی السَّردِ » و تمّ
اي جریها « وَ رَواحُها » اي جریها بالغداة و هی من الفجر الی طلوع الشمس « غُدُوُّها » و ناسبه بغیره سرد الدرع یسردها اي نسجها
« مَحارِیبَ » اي و من ینحرف « وَ مَن یَزِغ » اي و انبعنا له النحاس المذاب من عینه اي من معدنه « وَ أَسَلنا لَهُ عَینَ القِطرِ » بالعشیّ
جمع « جِفانٍ » الصور المجسمۀ « تَماثِیلَ » القصور الحصینه جمع محراب سمیت بالمحاریب لأنّها یحارب من اجلها و یدفع عنها
اي « مِنسَأَتَهُ » اي ثابتات « راسِیاتٍ » کالجوابی اي الحیاض جمع جابیۀ من الجبابۀ « کَالجَوابِ » جفند و هی الصحاف اي الاقداح
-292- 261 -قرآن- 280 - 183 -قرآن- 245 - 130 -قرآن- 150 - 62 -قرآن- 117 - اي سقط. یخرّ اي یسقط. -قرآن- 51 « خَرَّ » عصاه
566- 548 -قرآن- 559 - 521 -قرآن- 534 - 463 -قرآن- 510 - 412 -قرآن- 450 - 388 -قرآن- 403 - قرآن- 376
تفسیر معانی:
اشاره
-10 و حقا که ما بداود علیه السّلام فضیلت و مزیّتی عطا فرمودیم [و از جانب خود بنعمت و احسانی او را بر دیگران برتري
بخشیدیم چه نبوّت و کتاب و معجزات و فصل خطاب باو دادیم و بکوهها گفتیم] اي کوهها در تسبیح با او موافقت کنید [یعنی
تسبیح او را شما هم تکرار نمائید] و مرغان هم با او تسبیح میگفتند. یا بمعناي دیگر که [أوّ بی معه بمعنی سیّري معه باشد]
یعنی کوهها و مرغان هم هر جا او میرفت با او سیر کنند [و تأویب حرکت در روز باشد] که هر جا داود براي کندن چاه یا
کشف چشمه یا استخراج معدنی میرفت کوهها و مرغها هم با او میرفتند و اینکه معجزهاي براي او بود- و براي او آهن را نرم
ساختیم [که در دست او مانند موم میشد بدون اینکه آنرا در آتش ببرد]. 11 - و باو گفتیم که از آهن زرههاي تام و بلند بساز
[که در جنگ بکار آید و از فروش آنها اعاشه کند] و امر کردیم که در ساختن زره اندازه بکار ببر [و حلقههاي زره را
نامتناسب نساز و یکی نازك و دیگري قطور نباشد] و باو گفتیم که خود و کسانت کارهاي شایسته و اعمال خالص بجاي
آورید [و در برابر نعم خداوندي طاعات و شکر بر نعمات را واجب بشمارید] زیرا خداوند بآنچه شما میکنید بیناست [و عالم
بافعال شماست و بر او چیزي مستور نیست]. [ صفحه 77 ] گفتهاند: خداوند پیمبري را برنگزید مگر آنکه نیکو صورت و نیکو
آواز بود و داود علیه السّلام را آواز خوشی زاید بر سایرین بود چنانکه یوسف علیه السّلام را حسن صورتی زاید بر دیگران
بود. هرگاه که داود علیه السّلام بزبور خواندن مشغول شدي سباع و وحوش از منازل خود بیرون آمده استماع آواز دلنوازش
کردندي و طیور از نغمات جانفزایش مضطرب گشته خود از لانه بزمین افکندندي. ز صوت دلکشش جان تازه گشتی ||
روان را ذوق بیاندازه گشتی سپهر چنگ پشت ارغنون ساز || از آن پر حالت نشنوده آواز و گفتند چون داود تسبیح گفتی
کوهها بصدا ویرا مدد دادندي و مرغان بر زیر سر وي صف کشیده بالحان دلاویز امداد نمودندي و هر کس آواز وي شنیدي
از لذت آن نغمه بیخود گشتی و از آن وجد و سماع کالبد نهی ساختندي. چو گردد مطرب من نغمه پرداز || ز شوقش مرغ
روح آید بپرواز [انتهی] سرد در اصل شیء خشن و کلفت باشد سپس باستعاره براي منظم ساختن آهن و بافتن زره آوردهاند و
بسازنده زره سرّاد و با تبدیل سین بزاء زرّاد هم گویند و کلام سرد سخن پی در پی باشد که اگر مخلّ بفهم و معنی نباشد
مقبول خواهد بود. 12 - و مسخّر ساختیم براي سلیمان علیه السّلام [پسر داود علیه السّلام] باد را که مدّت سیر روز او یک ماه و
سیر شب او یک ماه بود [یعنی از طلوع فجر تا نیمروز باندازه یک ماه با آن باد سیر میکرد و از ظهر تا شب باندازه یک ماه و
در یکروز باندازه دو ماه سلیمان بوسیله باد حرکت مینمود و قشون او هم با باد بپیروي او حرکت مینمود] و براي او چشمه
یعنی معدن مس را بحالت آب در آورده و جاري ساختیم [و مردم از آن بهرهمند شده و ظروف و اسباب و اثاث میساختند] [
صفحه 78 ] و بعض از افراد جن کسانی بامر پروردگار او در برابر او کار میکردند [و ببنائی و گلکاري و اعمال سخت دیگر
میپرداختند] و هر کس از آنها از امر ما منحرف میشد او را از عذاب آتش میچشاندیم [که بقولی فرشتهاي بر هر جنّ موکّل و
بدست او تازیانهاي از آتش بود که اگر از فرمان سلیمان عدول میکرد او را بآن تازیانه میزد و میسوزانید]. 13 - آنها براي
سلیمان قصرها و مساجدي میساختند و مجسمهها و صورتهائی [از اشجار و حیوانات و غیره] میپرداختند و قدحهاي بزرگی
[براي نوشیدن مایعات و غیره] مانند حوضها حاضر میکردند [زیرا که لشکریان سلیمان بسبب کثرت در ظرفهاي معمولی
نمیتوانستند خوراك کنند] و دیگهاي ثابتی [که بواسطه عظمت حرکت دادن آنها ممکن نبود] [سپس ما خطاب بآنها کرده
گفتیم] اي آل داود شکر نعمات مرا بجاي آورید و کمی از بندگان من بسیار شکرگزار هستند [یعنی در هر عصر بنده مؤمن
موحّ د که دائما در شکر پروردگار باشد کمیاب است]. 14 - و در موقعیکه قضاي ما بر مرگ سلیمان جاري شد [و او بمرد
مدّتی تکیه بر عصا و بر سر پا ایستاده بماند و جنّها بتصور اینکه او زنده است بکار خود در برابر او مشغول بودند] و کسی آنها
را بر مرگ سلیمان جز موریانه مطّلع نساخت که عصاي او را بخورد و چون جسد سلیمان بر زمین افتاد بر جنّها واضح شد که
اگر بر امور پنهانی دانا بودند اینمدت را که جسد سلیمان بر سر پا بود در اعمال شاقه باقی نمیماندند. مورخین گفتهاند عمر
سلیمان پنجاه و سه سال بود سیزده ساله بپادشاهی رسید و چهل سال حکومت کرد و در هفده سالگی ببناي بیت المقدس اقدام
نمود و اللّه اعلم. در تأویلات نجمیه اشاره لطیفهایست به اینکه که دو پیغمبر از پیمبران بر دو عصا تکیه کردند و آندو موسی و
سلیمان بودند. [ صفحه 79 ] هنگامیکه موسی بخدا عرض کرد [هی عصاي أتوکؤا علیها اینکه عصاي من است که بآن تکیه
میکنم] پروردگار او فرمود [ألقها] یعنی آنرا بینداز و چون آنرا بیفکند اژدهاي بزرگی گردید یعنی هر کس بر غیر فضل و
رحمت خدا تکیه کند تکیهگاه او اژدهائی است. و چون سلیمان در قیام بر امر مملکت بعصاي خود تکیه کرد و بآن مستمسک
گشت خداوند ناتوانترین و پستترین حشرات را براي باطل ساختن تکیهگاه او برانگیخت تا بداند که هر کس بغیر او برپا
بایستد بزوال آن غیر او هم زایل خواهد شد و هر دست آویزي غیر خدا طاغوتی از طواغیت است [فَمَن یَکفُر بِالطّاغُوتِ وَ
429- یُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَا انفِصامَ لَها [انتهی] نقل از روح البیان]. -قرآن- 322
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 15 تا 19
اشاره
لَقَد کانَ لِسَ بَإٍ فِی مَسکَنِهِم آیَۀٌ جَنَّتانِ عَن یَمِینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِن رِزقِ رَبِّکُم وَ اشکُرُوا لَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَۀٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ [ 15 ] فَأَعرَضُوا
فَأَرسَلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ وَ بَدَّلناهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَینِ ذَواتَی أُکُلٍ خَمطٍ وَ أَثلٍ وَ شَیءٍ مِن سِدرٍ قَلِیلٍ [ 16 ] ذلِکَ جَزَیناهُم بِما کَفَرُوا
وَ هَل نُجازِي إِلَّا الکَفُورَ [ 17 ] وَ جَعَلنا بَینَهُم وَ بَینَ القُرَي الَّتِی بارَکنا فِیها قُريً ظاهِرَةً وَ قَدَّرنا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیّاماً
صَّبّارٍ
ِ
آمِنِینَ [ 18 ] فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَینَ أَسفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَجَعَلناهُم أَحادِیثَ وَ مَزَّقناهُم کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُل
اي سیل الامر العرم اي الامر الصعب و قیل العرم اسم « سَیلَ العَرِمِ » اي لبنی سبأ « لِسَ بَإٍ » [ 739 [ صفحه 80 - شَکُورٍ [ 19 ] -قرآن- 1
شجر النبق « سِدرٍ » هو شجر الطرفاء و لا ثمر له « أَثلٍ » الخمط کل نبت فیه مرارة « ذَواتَی أُکُلٍ خَمطٍ » واد و قیل المطر الشدید
44 -قرآن- - 11 -قرآن- 26 - اي و فرقناهم غایۀ التفریق. -قرآن- 1 « وَ مَزَّقناهُم کُلَّ مُمَزَّقٍ » بالتوسعۀ هی قري الشام « بارَکنا فِیها »
319- 258 -قرآن- 284 - 231 -قرآن- 243 - 190 -قرآن- 224 - -153-129 قرآن- 182
تفسیر معانی:
اشاره
-15 حقّا که براي قبیله سبأ [که از اولاد سبأ بن یشجب بن یعرب بن قحطان بودند] در مسکنشان یعنی محل سکنی و شهرشان
در یمن آیت و نشانهاي بود [بر وحدانیّت خدا عزّ اسمه و کمال قدرت او و علامتی بر تمامی نعمتی که بر آن شهر انعام و عطا
شده بود] و آن آیت باغات و بوستانهائی بود از جهت راست و چپ شهر [که تمامی بیکدیگر متصل و از کثرت نعمت چنان
بود که زنی چون در بین اشجار میوه آن باغها راه میرفت و سبدي بر سر داشت بدون اینکه دست بدرختی ببرد از میوه پر میشد
و چنانکه گفتهاند اینکه شهر از سیزده قریه تشکیل شده بود و در هر قریه پیمبري آنها را بسوي خدا دعوت مینمود و پیمبران
بآنها میگفتند] از آنچه پروردگارتان در اینکه بستانها بشما روزي داده است بخورید و شکر او را بجاي آورید [تا بر نعمت شما
افزوده شود و استغفار کنید تا گناهان شما را خدا بیامرزد] اینکه شهري است پاك و پاکیزه [هواي آن سلامت و آب آن
شیرین و گوارا و خاك آن حاصلخیز و هوام و حشرات موذیه در آن راه ندارند و حتی اگر غریبی بآن درآید و در لباسش
شپش باشد بمحض ورود آن جانور بمیرد نه گرماي تابستان آن زننده است و نه سرماي زمستان آن کشنده و آسیب دهنده] و
پروردگار خدائیست آمرزنده [از شما شکرگزاري میخواهد [ صفحه 81 ] و هر کس شکر او بجاي آورد از گناهان او در
میگذرد]. سبأ لقب عبد شمس بن یشجب بن یعرب بن قحطان بوده است و یعرب اول کسی است که بعربی تکلّم کرده است
و او پدر عرب یمن است و آنها را عرب عاربه گویند و آنانکه بلغت اسماعیل علیه السّلام تکلّم میکنند عرب مستعر به گویند
که آن لغت اهل حجاز است و عربیت قحطان قبل از اسماعیل علیه السّلام بوده است و اسماعیل اول کسی است که بعربیت
روشن قریش تکلّم کرده است و قرآن بآن لسان نازل شده است. 16 - ولی اولاد سبا از حق رو گردان شدند [و شکر خدا را
بجاي نیاوردند و دعوت پیمبران را نپذیرفتند] ما هم بر آنها سیل سخت خانمان کنی فرستادیم و باغها و بستانهاي پر میوه آنها
را بباغهاي دیگري تبدیل کردیم که داراي میوههاي تلخ و درخت کژ و بدون ثمر بودند و مقدار کمی از درخت سدر داشتند
[و بسوء اعمالشان درختهاي خوب بدرختهاي بد بدل شد]. 17 - اینکار [یعنی آنچه ما بآنها کردیم] کیفر و جزائی بود که
بسبب کفرشان بآنها دادیم و ما جزائی مانند اینکه جزا جز بکسانیکه کفران نعماي خدا را کنند نمیدهیم. 18 - [و از جمله
داستان اهل سبا اینکه بود که] ما در بین قراء آنها و بین قراء [شام] که بآنها برکت داده بودیم [یعنی قراء شام را از آب و
درخت و نعمات برخوردار کرده بودیم] قریههاي متصل بهم قرار داده بودیم [که چون از یمن بشام براي تجارت میرفتند شب
را در یک قریه و روز را در قریه دیگر بسر میبردند تا برگردند و محتاج ببردن زاد و توشهاي از سبا بشام و بالعکس نبودند و
معنی قراء ظاهره یعنی بقدري شهرها و دهات نزدیک بهم بودند که از یکی دیگري را میدیدند و در بین آنها فلات یا کوه یا
بیابانی فاصله نبود] و سیر در آنها را باندازه معین کرده بودیم [یعنی سیر از قریهاي بقریه دیگر مقدار واحدي بود که آن نصف
روز بود و بآنها گفتیم] در آن قراء حرکت کنید شب و روز [ صفحه 82 ] [هر طور که بخواهید] در حالتی که در امن و امان
[از گرسنگی و تشنگی و تعب سفر و زحمت درندگان و هر نوع بیم و هراسی] خواهید بود [و در سفر و حضر در کمال نعمت
و راحت باشید ولی آنها، طغیان و کفران کردند]. 19 - و گفتند: بار پروردگارا بین سفرهاي ما دوري بینداز [یعنی بین ما و شام
بیابانها و صحراها قرار ده که ما بمرکبها و راحلهها سوار شویم و قطع منازل کنیم تا بشام برسیم و اینکه سفر راحت را
نمیخواهیم که غنی و فقیر یکسان مسافرت کنند بلکه بین توانگران و ثروتمندان فرق باشد و فقراء مثل ما نتوانند سفر کنند
چنانکه بنی اسرائیل هم وقتی از نعمات سیر شدند مرغ بریان و گزانگبین را نخواستند و کفران کردند و سیر و پیاز و عدس
خواستند و باین خود پسندي و کفران و ارتکاب گناهان] بخودهاشان ستم کردند [ما هم سلب نعمات از آنها کردیم] و آنها را
احادیث [یعنی وسیله قصّه و داستان براي کسانیکه بعد از آنها آمدند] قرار دادیم [که بنشینند و در باره آنها حکایت کنند و
بحال بدبختی آنها مثل بزنند و بگویند چگونه رشته زندگانی أهل سبا از هم گسیخت] و ما آنها را متفرق و پراکنده ساختیم
پراکندگی عظیمی [و هر طایفهاي بدیاري و شهري دور، متفرق شدند و اجتماعشان بدل بتفرقه شد مثلا قبیله غسّان بشام پناه
برد و قضاعه بمکّه و اسد ببحرین و انمار بیثرب و جذام بتهامه و ازد بعمّان] همانا در اینکه رفتار ما [در باره اهل یمن و سبا]
علامات و حجج و دلایلی است براي آنانکه [در برابر سختیها و معاصی و دواعی هوا و شهوات و بلایا و طاعات شکیبا و صبور
باشند و در برابر [نعمات الهیه در تمام اوقات و حالات] سپاسگزار و شکور باشند. اي روزگار عافیت شکرت نگفتم لا جرم ||
دستی که در آغوش بود اکنون بدندان میگزم در مثنوي فرماید: آن سبا أهل صبا بودند و خام || کارشان کفران نعمت با کرام
[ صفحه 83 ] باشد آن کفران نعمت در مثال || که کنی با محسن خود تو جدال که نمیباید مرا اینکه نیکوئی || من برنجم
زین چه رنجه میشوي لطف کن اینکه نیکوئی را دور کن || من نخواهم عافیت رنجور کن پس سبا گفتند باعد بیننا || شیننا
خیر لنا خذ زیننا ما نمیخواهیم اینکه ایوان و باغ || نی زمان خوب و نی امن و فراغ شهرها نزدیک همدیگر بد است || آن
بیابان است خوش کانجا دد است یطلب الانسان فی الصیف الشتا || فاذا جاء الشتا انکر ذا فهو لا یرضی بحال أبدا- || لا بضیق
لا بعیش رغدا قتل الانسان ما اکفره || کلّما نال هدي أنکره چون ز حدّ بردند اصحاب سبا || که به پیش ما وبا به از صبا
ناصحانشان در نصیحت آمدند || از فسوق و کفر مانع میشدند قصد خون ناصحان میداشتند || تخم فسق و کافري میکاشتند
بهر مظلومان همی کندند چاه || در چه افتادند و میگفتند آه
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 20 تا 24
اشاره
وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم إِبلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاّ فَرِیقاً مِنَ المُؤمِنِینَ [ 20 ] وَ ما کانَ لَهُ عَلَیهِم مِن سُلطانٍ إِلاّ لِنَعلَمَ مَن یُؤمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّن
شَّیءٍ حَفِیظٌ [ 21 ] قُلِ ادعُوا الَّذِینَ زَعَمتُم مِن دُونِ اللّهِ لا یَملِکُونَ مِثقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ
ِ
وَّ رَبُّکَ عَلی کُل
ٍ
هُوَ مِنها فِی شَک
لا فِی الأَرضِ وَ ما لَهُم فِیهِما مِن شِركٍ وَ ما لَهُ مِنهُم مِن ظَهِیرٍ [ 22 ] وَ لا تَنفَعُ الشَّفاعَۀُ عِندَهُ إِلاّ لِمَن أَذِنَ لَهُ حَتّی إِذا فُزِّعَ عَن
قُلُوبِهِم قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُم قالُوا الحَقَّ وَ هُوَ العَلِیُّ الکَبِیرُ [ 23 ] قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ قُلِ اللّهُ وَ إِنّا أَو إِیّاکُم
اي حقّق ظنّه او وجده صادقا « وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم إِبلِیسُ ظَنَّهُ » [ 773 [ صفحه 84 - لَعَلی هُديً أَو فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 24 ] -قرآن- 1
من « مِن شِركٍ » اي من مساعد « مِن ظَهِیرٍ » اي وزن ذرة و هی الهباء « مِثقالَ ذَرَّةٍ » اي محافظ « حَفِیظٌ » اي تسلط و استیلاء « سُلطانٍ »
- اي کشف الفزع عن قلوبهم، من قولهم: أنّه فزّع عن فلان اي کشف عنه الفزع ضدّ افزعه. -قرآن- 1 « فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِم » شرکۀ
20 - و حقّا که 259- 221 -قرآن- 232 - 192 -قرآن- 208 - 151 -قرآن- 178 - 122 -قرآن- 133 - 93 -قرآن- 113 - -49 قرآن- 83
گمان ابلیس در باره قوم سبا [ یا کلّیه بنی آدم جز کسانی که اطاعت خدا کنند] درست و راست آمد [که گفت لاغوینّهم و
لأضلّنهم] و لذا پیروي شیطان را کردند مگر گروهی از مؤمنان [که قبح پیروي شیطان را دانستند و پیروي او نکردند و اطاعت
امر خدا را نمودند. چنانکه سعدي گوید: نه ابلیس در حقّ ما طعنه زد || کز اینان نیاید بجز کار بد فغان از بدیها که در نفس
ماست || که ترسم شود ظنّ ابلیس راست چو ملعون پسند آمدش قهر ما || خدایش برانداخت از بهر ما کجا سر برآریم از
اینکه عار و ننگ || که با او بصلحیم و با حق بجنگ نظر دوست نادر کند سوي تو || چو در روي دشمن بود روي تو ندانی
21 - و براي او یعنی شیطان تسلّط و ولایتی بر ایشان [ که کمتر نهد دوست پاي || چو بیند که دشمن بود در سراي [ صفحه 85
نیست [و نمیتواند آنها را باجبار بر گمراهی وادارد مگر فقط وسوسه کند و اینکه وسوسه و سلطه نیست] مگر براي اینکه بدانیم
و تمیز بدهیم کسیرا که ایمان بآخرت میآورد از آنکسی که در باره آخرت در شک است [یعنی بین کسانی که قبول اطاعت
شیطان را میکنند از آنها که از متابعت او امتناع مینمایند فرق گذاشته شود و تابعین او را عذاب کنیم و مخالفین او را ثواب
دهیم] و پروردگار تو [ یا محمّد] بر هر چیزي نگهبان است [و حالات مخلوق از حیطه علم او خارج نیست]. 22 - [ یا محمّد
باین مشرکین] بگو اینهائیرا که غیر از خدا میپندارید [که خدایانی هستند و شرکاء خدا میباشند و شفعاء شما در نزد خدا
هستند] بخوانید [و از آنها چیزي بخواهید و ببینید آیا جواب شما را میدهند تا بدانید که از اینکه بتها سود و زیانی حاصل
نمیشود] آنها باندازه وزن ذرّهاي در آسمانها و زمین مالک و متصرّف چیزي نیستند [و خیر و شرّ و نفع و ضرري در آنها
نیست] و نه براي آنها شرکتی و نصیبی هست و نه از آنها براي خدا کمک و معاونتی [در خلق آسمانها و زمین و شیئی از
اشیاء] میباشند. 23 - و در نزد خدا شفاعتی فایده ندارد مگر شفاعت کسیکه خدا باو اذن و اجازه شفاعت داده باشد [مانند
ملائکه و انبیاء و اولیاء] که چون [در روز فزع اکبر یعنی قیامت] فزع و هول از دلهاي مشرکین بر طرف شود [و صداي ملائکه
را بشنوند] ملائکه بآنها گویند پروردگار شما بشما چه فرمود مشرکین گویند [و بملائکه جواب دهند] که آنچه فرمود حق بود
[و اعتراف میکنند که آنچه پیمبران آوردند حق بوده است] و اوست خداوند بلند قدر [قادر مطاع] و خداوند بزرگ [که
قدرت او مافوق قدرتهاست] و صاحب علوّ و کبریاست. 24 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو بمشرکین کیست که از
آسمانها و زمین بشما روزي میدهد! [بدیهی است نمیتوانند بگویند اینکه بتها که میپرستیم ما را روزي میدهند] بگو خدا
[خداي یکتاي بیشریک است که ما را روزي میدهد] [ صفحه 86 ] بنابرین همانا ما یا شماها [یکی از دو فریق] بر راه راست
[رساننده بمقصود] یا در گمراهی آشکار خواهد بود [یعنی تمیز و تشخیص اگر بعقلاء واگذار شود انصاف خواهند داد که
کدامیک از مؤمن و مشرك بر راه و کدام گمراهند].
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیه 25
اشاره
اي أذنبنا و الجرم بالضمّ الذنب و اصله القطع و « أَجرَمنا » 72- قُل لا تُسئَلُونَ عَمّا أَجرَمنا وَ لا نُسئَلُ عَمّا تَعمَلُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
25 - بگو [ یا محمّد بآنها اي مشرکین] شما سؤال کرده نمیشوید از جرمها و 11- استعیر لکلّ اکتساب مکروه. -قرآن- 1
گناهانی که ما میکنیم و ما هم پرسش نمیشویم از آنچه شما بجا میآورید [بلکه هر انسانی از عمل خودش مورد سؤال واقع
میشود و بر کردار خودش جزا میبیند و کسی بگناه غیر مؤاخذه و مأخوذ نخواهد شد].
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَّ هُوَ الفَتّاحُ العَلِیمُ [ 26 ] قُل أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلحَقتُم بِهِ شُرَکاءَ کَلّا بَل هُوَ اللّهُ العَزِیزُ الحَکِیمُ
ِ
قُل یَجمَعُ بَینَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفتَحُ بَینَنا بِالحَق
27 ] وَ ما أَرسَلناكَ إِلاّ کَافَّۀً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 28 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ ]
وَ ما » اي یحکم و الفتّاح اي الحاکم « یَفتَحُ » 462- 29 ] قُل لَکُم مِیعادُ یَومٍ لا تَستَأخِرُونَ عَنهُ ساعَۀً وَ لا تَستَقدِمُونَ [ 30 ] -قرآن- 1 ]
اي و ما ارسلناك الا رسالۀ عامۀ لهم. من الکفّ فانّها إذا « 71 [ صفحه 87 ] کَافَّۀً لِلنّاسِ - 11 -قرآن- 45 - أَرسَلناكَ إِلّا -قرآن- 1
26 - بگو [ یا محمّد 157- 21 -قرآن- 141 - اي وعد یوم. -قرآن- 1 « مِیعادُ یَومٍ » عمّتهم فقد کفّتهم اي منعتهم ان یخرج منهم احد
صلّی اللّه علیه و آله] پروردگار، بین ما [مؤمنان و کافران] را در روز قیامت جمع میکند [و همه را در یکجا گرد هم میآورد]
سپس بین ما بحق حکم میفرماید و اوست حکمفرماي دانا [که هیچ چیز بر او پوشیده نیست]. 27 - بگو بمن بنمایانید و بمن
نشان بدهید اینکه بتهائیرا که شما بخدا پیوستهاید و آنها را شریکهاي خدا قرار دادهاید [و آنها را با خدا پرستش میکنید آیا
روزي میدهند یا چیزي میآفرینند!] خیر چنین نیست که شما میپندارید [از اینکه گفتار برگردید و از اینکه گمراهی متنبه
شوید اینکه شرکت درست نیست] بلکه او خدائیست [یکتا و بیشریک] توانائی است غالب که مغلوب نمیشود و دانائیست
حکیم و تمام افعالش بمقتضاي حکمت است. 28 - و ما ترا [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] برسالت نفرستادیم مگر آنکه کافی
براي عموم مردم باشی [و پیمبر براي همه کس از عرب و عجم و سایر امم باشی] آنها را [ببهشت] مژده دهی و [از جهنم]
بترسانی و لکن بسیاري از مردم نمیدانند [و جهل آنها آنان را بمخالفت و عصیان وادار میکند و یا نمیدانند که در متابعت تو
چه ثوابی نعیم در آخرت و در مخالفت تو چه عذابی الیم در سراي دیگر خواهند داشت]. 29 - و [اینکه مشرکین از فرط
جهالت و غایت ضلالتشان] میگویند اینکه وعده [بهشت و دوزخی که میدهید] کی و چه وقت خواهد بود و موعد آن چه
هنگام است اگر راست میگوئید [اي گروه مؤمنان] 30 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] وعده روز موعود شما خواهد
[ رسید [و آن روز قیامت یا روز مرگ شماست] و آنی شما نه پس خواهید افتاد و نه پیشی خواهید گرفت. [ صفحه 88
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُؤمِنَ بِهذَا القُرآنِ وَ لا بِالَّذِي بَینَ یَدَیهِ وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ مَوقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِم یَرجِعُ بَعضُ هُم إِلی بَعضٍ
القَولَ یَقُولُ الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا لَو لا أَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِینَ [ 31 ] قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا لِلَّذِینَ استُضعِفُوا أَ نَحنُ صَدَدناکُم
عَنِ الهُدي بَعدَ إِذ جاءَکُم بَل کُنتُم مُجرِمِینَ [ 32 ] وَ قالَ الَّذِینَ استُضعِفُوا لِلَّذِینَ استَکبَرُوا بَل مَکرُ اللَّیلِ وَ النَّهارِ إِذ تَأمُرُونَنا أَن
نَکفُرَ بِاللّهِ وَ نَجعَلَ لَهُ أَنداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ جَعَلنَا الَأغلالَ فِی أَعناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَل یُجزَونَ إِلاّ ما کانُوا
یَعمَلُونَ [ 33 ] وَ ما أَرسَلنا فِی قَریَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُترَفُوها إِنّا بِما أُرسِلتُم بِهِ کافِرُونَ [ 34 ] وَ قالُوا نَحنُ أَکثَرُ أَموالًا وَ أَولاداً وَ ما
اي یتحاورون و «... یَرجِعُ بَعضُ هُم » اي و لا بالّذي تقدمه من الکتب « وَ لا بِالَّذِي بَینَ یَدَیهِ » 927- نَحنُ بِمُعَذَّبِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
اي و « وَ أَسَرُّوا » 147 [ صفحه 89 ] نظراء - 98 -قرآن- 137 - 35 -قرآن- 74 - جمع نداي -قرآن- 1 « أَنداداً » یرد بعضهم علی بعض
-31 73- 21 -قرآن- 61 - اي متنّعموها من اترفته الثروه اي نعّمته و أبطرته. -قرآن- 7 « مُترَفُوها » [ اخفوا او اظهروا [من الاضداد
آنانکه کفر آوردند [یعنی مشرکین از عرب] گویند ما هرگز باین قرآن و بآنچه پیش از او نازل شده است [یعنی توراة و
انجیل] ایمان نمیآوریم [و بعث و حشر و نشور را تصدیق نداریم] [ یا محمّد] اگر بدانی و ببینی موقعی را که ستمکاران [یعنی
کسانیکه بجاي اقرار انکار میکنند] در موقف حساب و ایستگاه محاکمه در نزد پروردگارشان متوقّفاند [بچه وضع دشوار و
ناگواري دچاراند] چگونه با یکدیگر سخن ردّ و بدل میکنند و بهمدیگر جواب میدهند. آنانکه در دنیا ناتوان [و تابع رؤساء و
بزرگان خود هستند] برؤساء و بزرگان قوم میگویند اگر شماها نبودید ما ایمان میآوردیم [و شما مانع ایمان ما شدید و ما را
بگمراهی انداختید]. 32 - آنان که در دنیا بزرگ منشی داشتند [یعنی رؤساء و بزرگان قوم بآنانکه ناتوان و زیر دست بودند
[یعنی پیروان خود] در موقف حساب گویند آیا ما مانع هدایت و ایمان شما شدیم بعد از آنکه هدایت از جانب خداوند آمد
[و رسول خدا شما را راهنمائی کرد ما مانع راه شما نشدیم] بلکه خودتان مرتکب جرم شدید و کافر گشتید [و ما قهرا شما را
بر کفر وادار نکردیم]. 33 - و [در جواب آنها] زیر دستان و ناتوانان بزبردستان و بزرگان قوم خود گویند بلی مکر دائمی شما
در شب و روز [ما را مانع از قبول هدایت کردید] موقعیکه بما امر میکردید که منکر وحدانیّت خدا شویم و ما را دعوت
میکردید که براي او شریک و نظیر [در عبادت] قرار دهیم- و چون هر دو دسته عذاب خدائیرا در برابر میبینند پشیمانی خود
را [از ترس رسوائی] پنهان میدارند [ یا اظهار پشیمانی میکنند] [در موقعیکه پشیمانی سودي ندارد] و ما غلهاي [آهنین و
آتشین] را در گردنهاي کافران میگذاریم و آنها جز کیفر [ صفحه 90 ] آنچه کردهاند نمیبینند [و عذاب آنها در خور
استحقاقشان است]. 34 - و ما در هیچ شهر و آبادي پیمبري ترساننده [از عذاب خدا] نفرستادیم مگر اینکه توانگران و
ثروتمندان آن قوم و آن شهر گفتند که ما بآنچه شما برسالت آوردهاید [از ایمان بمبدء و معاد] منکریم [یعنی یا محمّد نگران
و افسرده مباش که اینکه روش کافران است و همیشه چنین بودهاند]. 35 - و اینکه توانگران گویند ما دارائی و فرزندانمان از
شما بیشتر است [و کسیکه در دنیا متنعم و برخوردار باشد] در آخرت هم معذّب نخواهد بود [و بر فرض اینکه آخرتی باشد و
بعثی وقوع یابد ما که اینجا گرامی بودهایم در آنجا هم گرامی خواهیم بود] [و ندانستهاند که اموال و اولاد عطاي خدائیست و
باید شکر آنرا بگذارند نه آنکه کفر آورند. آنچه خدا داده است براي اکرام و تفضیل و مباهات بر یکدیگر نیست].
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
قُل إِنَّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 36 ] وَ ما أَموالُکُم وَ لا أَولادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُم عِندَنا
زُلفی إِلاّ مَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُم جَزاءُ الضِّعفِ بِما عَمِلُوا وَ هُم فِی الغُرُفاتِ آمِنُونَ [ 37 ] وَ الَّذِینَ یَسعَونَ فِی آیاتِنا
مُعاجِزِینَ أُولئِکَ فِی العَذابِ مُح َ ض رُونَ [ 38 ] قُل إِنَّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ یَقدِرُ لَهُ وَ ما أَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ
] 675- یُخلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 39 ] وَ یَومَ یَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلمَلائِکَ ۀِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُم کانُوا یَعبُدُونَ [ 40 ] -قرآن- 1
- 10 -قرآن- 21 - اي یجاوزون الضعف -قرآن- 1 « جَزاءُ الضِّعفِ » اي قربۀ « زُلفی » اي یضیق « یَقدِرُ » اي یوسع « یَبسُطُ » [ صفحه 91
-15- اي مح ّ ض رون، یحضرهم ملئکۀ العذاب. -قرآن- 1 « مُح َ ض رُونَ » اي مسابقین « مُعاجِزِینَ » 77- 49 -قرآن- 59 - -30 قرآن- 41
42- قرآن- 29
تفسیر معانی:
اشاره
-36 [ یا محمّد در ردّ بر کفاریکه میگویند چون بما در دنیا ثروت داده شده است در آخرت هم معذّب نخواهیم بود] بگو
پروردگار من توسعه میدهد روزي را براي هر کس که مشیتش تعلّق بگیرد [بمقتضاي مصلحتی که براي او و غیر اوست] و
تنگ میکند [روزي را نیز براي هر کس که بنا بعلم و مصلحت خود بخواهد خواه مؤمن باشد و خواه کافر و تموّل و فقر مناط
ثواب و عقاب نیست بلکه مناط آن طاعت و معصیت است] و لکن بیشتر مردم نمیدانند [و بسبب جهلشان بحکمت الهی
میپندارند که زیادي مال آدمی دلیل بر شأن و شرافت او نزد خداست و نمیدانند که غالبا تموّل براي استدراج کافران است و
ناداري براي امتحان و رفع درجات مؤمنان است]. سعدي گوید: ادیم زمین سفره عام اوست || برین خوان یغما چه دشمن چه
دوست و صائب گوید: نفس را بدخو بناز و نعمت دنیا مکن || آب و نان سیر کاهل میکند مزدور را و در حدیث آمده است:
[الدنیا عرض حاضر و الآخرة وعد صادق یحکم فیها ملک قاهر]. 37 - دارائیها و فرزندان شما چیزهائی نیستند که شما را بما
نزدیک کنند در نزد ما براي شما تقرب و مزیّتی را سبب شوند مگر کسی که مؤمن صالح باشد [ صفحه 92 ] و مالیکه کسب
کرده است در راه خدا خرج کند و اولادش را بر صلاح و طاعت تربیت کند و او را عمل خیر بیاموزد [اگر استثناء متصل باشد
و اگر استثناء منقطع باشد إلّا بمعنی لکن خواهد بود] [یعنی] لکن کسی که ایمان بخدا بیاورد و او را بشناسد و تصدیق پیمبرش
کند و امر و نهی او را اطاعت کند در آنصورت دارائی و فرزندان موجب تقرّب او خواهد بود- چنین جماعتی را پاداش در
باره عملی که کردهاند دو چندان خواهد بود و آنها در غرفههاي بهشت در قیامت در امن و امان و از هر بیمی از قبیل مرگ و
تغیّرات و آفات و أحزان مصون خواهند بود. 38 - و کسانیکه کوشش میکنند در [باطل کردن] آیات ما [و آنها را تکذیب
میکنند و گمان میبرند] ما و پیمبران ما را عاجز میسازند [و مؤاخذهاي در برابر آن نیست] اینکه جماعت [که کفار و مشرکین
میباشند] در محل عذاب احضار میشوند. 39 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] پروردگار من توسعه میدهد روزي را براي
هر کس بخواهد و تنگ میگرداند براي او و آنچه را که شما [در راه طاعت خدا و طریق برّ و خیر] خرج کنید خداوند خلف
و عوض آنرا میدهد [ یا در دنیا بزیادتی نعمت یا در آخرت بثواب جنّت] و او بهترین روزي دهندگان است زیرا آنچه را خدا
عطا میکند نه براي دفع ضرر یا جلب نفع خویش است و منافع و مضار براي او محال است بلکه براي منافع بندگان است]. اوّلا
تکرار آیه که در دو مرتبه شده است اوّلی براي نکوهش کافران و توبیخ آنان و خطاب بایشان است و دوّمی وعظ و پند براي
مؤمنان و آگاهی آنان است که گوئی میفرماید توانگر ساختن کافران نه دلیل بر شرافت و سعادت آنهاست بلکه براي مزید
عقوبت آنهاست و توانگر ساختن مؤمنان براي مزید سعادت آنها و توفیق انفاق در راه خداست. ثانیا: در حدیث از رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود [قال اللّه عزّ [ صفحه 93 ] و جلّ لی انفق انفق علیک یعنی خداي عزّ و جلّ فرمود
براي من انفاق کن منهم بتو انفاق میکنم]. و نیز انس بن مالک از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که
فرمود: [ینادي مناد کلّ لیلۀ لدوا للموت و ینادي مناد ابنوا للخراب و ینادي مناد الّلهمّ هب للمنفق خلفا و ینادي مناد الّلهمّ هب
للممسک تلفا و ینادي مناد لیت النّاس لم یخلقوا و ینادي مناد لیتهم إذ خلقوا فکروا فیما له خلقوا. یعنی هر شبانه روزي منادي
بانگ بر میدارد که بزائید براي مردن و ندا کنندهاي ندا میکند که بسازید براي خراب شدن و ندا کنندهاي ندا میکند که
خدایا بهر انفاق کنندهاي عوض بده و ندا کنندهاي ندا میکند که پروردگارا بهر نابخشنده بخیلی زیان و تلف بده و ندا
کنندهاي ندا میکند که کاش مردم خلق نمیشدند و ندا کنندهاي ندا میکند که اي کاش چون خلق شدند فکر کنند براي چه
خلق شدهاند]. و جابر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود: [کلّ معروف صدقه و ما وقی به الرّجل
عرضه فهو صدقۀ و ما أنفق المؤمن من نفقۀ فعلی اللّه خلفها ضامنا إلّا ما کان من نفقۀ فی بنیان او معصیۀ. یعنی هر کار خیري
صدقه است و آنچه که مرد بوسیله آن آبروي خود را حفظ میکند آنهم صدقه است و آنچه مؤمن خرج میکند بر خداست
که عوض آن را بدهد و ضامن آن است مگر آنچه در باره ساختمان بنا یا در راه معصیت خرج بکند که خدا ضامن عوض آن
نیست]. و در مثنوي گوید: آن درم دادن سخی را لایق است || جان سپردن خود سخاي عاشق است نان دهی از بهر حق نانت
دهند || جان دهی از بهر حق جانت دهند هر که کارد گردد انبارش تهی || لیکش اندر مزرعه باشد بهی و آنکه در انبار
40 - [و یادآوري کن یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله قوم [ ماند و صرفه کرد || اشپش و موش و حوادثهاش خورد [ صفحه 94
خود را] روزي که ما آنها را در یکجا جمع میآوریم تماما [از رؤساء و تابعین و عابدین و معبودین و هر چه را که بغیر خدا
میپرستند از ملائکه و غیره] سپس بملائکه میگوئیم [ یا خداوند میگوید و خطاب میکند] که آیا اینکه جماعتند که شما را
میپرستیدند!
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
قالُوا سُبحانَکَ أَنتَ وَلِیُّنا مِن دُونِهِم بَل کانُوا یَعبُدُونَ الجِنَّ أَکثَرُهُم بِهِم مُؤمِنُونَ [ 41 ] فَالیَومَ لا یَملِکُ بَعضُ کُم لِبَعضٍ نَفعاً وَ لا
ضَ  را وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِی کُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ [ 42 ] وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُلٌ یُرِیدُ
[ لَّمّا جاءَهُم إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِینٌ [ 43
ِ
أَن یَصُدَّکُم عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُکُم وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفکٌ مُفتَريً وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلحَق
وَ ما آتَیناهُم مِن کُتُبٍ یَدرُسُونَها وَ ما أَرسَلنا إِلَیهِم قَبلَکَ مِن نَذِیرٍ [ 44 ] وَ کَ ذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ ما بَلَغُوا مِعشارَ ما آتَیناهُم
اي « یَصُ دَّکُم » اي تقرأ. تلا یتلو تلاوة. قرأ. تلا یتلو تلوّا. جاء بعده « تُتلی » 753- فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 45 ] -قرآن- 1
127 -قرآن- - 103 -قرآن- 118 - 80 -قرآن- 93 - 9-قرآن- 67 - اي -قرآن- 1 « نَکِیرِ » اي عشر « مِعشارَ » اي ما هذا « إِن هذا » یمنعکم
145-136 [ صفحه 95 ] نکیري اي انکاري. 41 - ملائکه گویند پروردگارا تو پاك و منزّهی [از اینکه جز تو پرستیده شود و
غیر تو معبودي اختیار شود] تو مولا و صاحب اختیار و اولی بپرستشی و از آن مشرکین و اینکه جماعت کفّار براي ما اولیتري
[و ما راضی بعبادت آنها نبودیم با اینکه میدانستیم تو پروردگار ما و آنها هستی] اینها ما را نمیپرستیدند] بلکه پرستش و اطاعت
شیطان را میکردند و اکثر آنها تصدیق ابلیس و اتباع او را میکردند و بآنها ایمان داشتند. 42 - بنابراین در اینکه روز [یعنی روز
رستاخیز] هیچیک را براي دیگري [یعنی عابد و معبود را] نه سودي است [که شفاعت کند] و نه زیانی [که عذاب کند] و ما
[که خدا و مالک و خالق همگان هستیم] بکسانیکه ستم بخود کردند [و غیر ما را پرستیدند] گوئیم اینک بچشید عذاب آتشی
را که در دنیا آنرا دروغ میپنداشتید [و اصرار در انکار آن داشتید] 43 - [حال اینکه کافران اینست که در دنیا] چون آیات
واضحات ما بر آنها خوانده شود گویند اینمرد غیر از اینکه نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و
گویند اینکه قرآن جز دروغی نیست که از خود ساخته و بر خدا افتراء بسته است و اینکه کافرانیکه حق پوشی میکنند در باره
حق یعنی قرآنی که براي آنها آمده است میگویند اینکه کتاب جز سحر آشکاري نمیباشد. 44 - و ما باین مشرکین و کفار
قریش کتابی ندادیم که آن را درس بگیرند [تا بدانند که آنچه تو آوردهاي حق است یا باطل و فقط بدون حجت و دلیل از
روي هواي نفس ترا تکذیب میکنند] و ما پیش از تو براي آنها پیمبر ترسانندهاي نفرستادیم [که بطلان گفتار ترا بآنها خبر دهد
و اینکه تکذیب آنها جز از راه جهل و عناد و پیروي هوا علّت دیگري ندارد]. 45 - [ یا محمّد اینکه تکذیب مشرکین منحصر
بقریش نیست] پیش از آنها [ صفحه 96 ] اقوامی بودند که تکذیب پیغمبران را کردند و اینها [در قوه و سرمایه و ثروت و طول
عمر] بعشر و ده یک آنچه باقوام پیشین عطا کرده بودیم نمیرسند [و معذلک خداوند آنها را هلاك نمود و اثري از آنها باقی
نیست] و آنها پیمبران مرا تکذیب کردند و دیدند که انکار من براي آنها چگونه بود و چه فرجامی داشت [و اینها هم بترسند
از اینکه با تکذیب تو بمآل امر آنها دچار شوند و بعذاب هلاك و استیصال گرفتار گردند]. مولی جامی در درّة التاج گوید:
چون سکندر بقصد آب حیات || کرد عزم عبور بر ظلمات بزمینی رسید پهن و فراخ || راند خیل و حشم در آن گستاخ هر
کجا میشد از یسار و یمین || بود پر سنگریزه روي زمین کرد روي سخن بسوي سپاه || کاي همه کرده گم ز ظلمت راه
اینهمه گوهر است بیشک و ریب || کیسهتان پر کنید و دامن و جیب هر که را بود شک در اسکندر || آن حکایت نیامدش
باور گفت در زیر نعل لعل که دید || درّ و گوهر برهگذر که شنید و آنکه آئینه سکندر بود || سرّ جانش در او مصوّر بود
هر چه از وي شنید باور داشت || آنچه مقدور بود از آن برداشت چون بریدند راه تاریکی || تافت خورشیدشان ز نزدیکی
آن یکی دست میگزید که چون || زین گهر برنداشتم افزون و اندگر خون همی گریست که آه || نفس و شیطان زدند بر من
راه کاشکی کز گهر بکردم بار || بر سکندر نکردمی انکار تا نیفتادمی از آن تقصیر || در حجاب خجالت و تشویر [قس علیه
[ مصدّق التبشیر] || [و المکذّب فکیف کان نکیر] [ صفحه 97
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادي ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُم مِن جِنَّۀٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُم بَینَ یَدَي عَذابٍ شَدِیدٍ
عَّلّامُ
ِ
شَّیءٍ شَهِیدٌ [ 47 ] قُل إِنَّ رَبِّی یَقذِفُ بِالحَق
ِ
46 ] قُل ما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی کُل ]
الغُیُوبِ [ 48 ] قُل جاءَ الحَقُّ وَ ما یُبدِئُ الباطِلُ وَ ما یُعِیدُ [ 49 ] قُل إِن ضَ لَلتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفسِی وَ إِنِ اهتَدَیتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ
اي أمام « بَینَ یَدَي » اي جنون « جِنَّۀٍ » اي واحدا واحدا « فُرادي » اي اثنین اثنین « مَثنی » 576- رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ [ 50 ] -قرآن- 1
63 -قرآن- - 37 -قرآن- 54 - 9-قرآن- 28 - اّي یلقیه علی من یصطفیه من عباده. -قرآن- 1
ِ
« یَقذِفُ بِالحَق » اي ما أجري « إِن أَجرِيَ »
46 - بگو [ یا محمّد] فقط من شما را بیک چیز و یک خصلت پند میدهم و 151- 115 -قرآن- 130 - -89-74 قرآن- 100
نصیحت میکنم و آن اینستکه براي خدا قیام کنید دو نفر دو نفر و یکی یکی و سپس تفکّر کنید [و عقل خود را حاکم قرار
دهید آنوقت قضاوت خواهید کرد که] اینکه رفیق شما [محمّد] دیوانه نیست [از منشأ تا مبعثش او را دیده و بجزئیّات زندگی و
حالات او آگاهید] او جز ترسانندهاي براي شما نیست [و بلسان حق بشما میگوید] که در جلو و پیش روي شما عذاب سختی
47 - بگو [ یا محمّد] هر چه من مزدي براي اداي رسالت و بیان شریعت از شما طلب کنم و بخواهم، آن [ است. [ صفحه 98
براي خودتان باشد [یعنی من مزدي از شما مطالب نیستم] مزد من نیست جز بر عهده خداي من [یعنی خدا مزد مرا خواهد داد
و ضایع نخواهد گذاشت] او بر هر چیزي عالم و گواه است و از او چیزي پنهان نیست. 48 - بگو همانا پروردگار من حق را
بانبیاء خود القاء میکند بسیار داناست باموریکه از خلق او در آسمانها و زمین پنهان است. 49 - بگو [ یا محمّد] حق [یعنی
دین اسلام و توحید] بیامد و باطل برفت بطوریکه دیگر نه ابدائی براي آن است و نه اعادهاي یعنی نه آمدنی و نه برگشتنی
[شرك زوال یافت و اثري از آن باقی نخواهد ماند]. 50 - بگو [ یا محمّد بکافران اگر بزعم و گمان شما] من گمراه شدهام [و
از حق دور افتادهام] وبال گمراهی من عابد خودم خواهد شد [و خودم بآن مؤاخذه میشوم نه غیر من] و اگر هم هدایت شدهام
و براه حق میروم آنهم بسبب وحی است که بمن از جانب پروردگارم میرسد و بتوفیق و هدایت و منّت اوست زیرا او شنواست
گفتار ما را و نزدیک بماست و بر او چیزي پنهان نمیماند. دوست نزدیکتر از من بمن است || وین عجبتر که من از وي دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست || در کنار من و من مهجورم
[ [سوره سبإ [ 34 ]: آیات 51 تا 54
اشاره
وَ لَو تَري إِذ فَزِعُوا فَلا فَوتَ وَ أُخِ ذُوا مِن مَکانٍ قَرِیبٍ [ 51 ] وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ [ 52 ] وَ قَد کَفَرُوا بِهِ
ّ
ٍ
مِن قَبلُ وَ یَقذِفُونَ بِالغَیبِ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ [ 53 ] وَ حِیلَ بَینَهُم وَ بَینَ ما یَشتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشیاعِهِم مِن قَبلُ إِنَّهُم کانُوا فِی شَک
اي من ظهر « وَ أُخِ ذُوا مِن مَکانٍ قَرِیبٍ » اي فلا یفوتون اللّه بهرب او تحصّن « فَلا فَوتَ » [ 369 [ صفحه 99 - مُرِیبٍ [ 54 ] -قرآن- 1
و من أین لهم التناول « وَ أَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ » اي بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله « آمَنّا بِهِ » الارض الی بطنها او من الموقف الی النار
اي باشباههم من کفرة « بِأَشیاعِهِم » اي و یرجمون بالظنّ « وَ یَقذِفُونَ بِالغَیبِ » اي أن یتناولوا الایمان تناولا سهلا. یقال ناشه تناوله
170 -قرآن- - 93 -قرآن- 156 - 14 -قرآن- 58 - اي موقع فی الارتیاب اي الشکّ. -قرآن- 1 « مُرِیبٍ » الامم جمع شیعه اي حزب
51 - و اگر ببینی و بدانی هنگامی را که [کفّار در موقع بعث 456- 394 -قرآن- 446 - 356 -قرآن- 379 - -241-209 قرآن- 329
روز رستاخیز یا در حال مرگ یا در جنگ بدر یا سفیانی در آخر الزمان بنا باقوال و تفاسیر مختلفه] بفزع و آه و ناله میآیند و
از من هیچیک را نجاتی نیست و از عدالت من جان بدر نمیبرند و از مکان نزدیکی [که قبور آنهاست] گرفته میشوند و
بصحراي قیامت الهی گرفتار میگردند و کشانده میشوند. 52 - در چنین وقتی خواهند گفت ما ایمان بخدا و رسول آوردیم و
حال آنکه از کجا اینکه ایمان بآنها سودي دهد و از مکان دور کجا بآسانی دسترسی بآن خواهند داشت و انتفاع از اینکه ایمان
از آنها خیلی دور خواهد بود. 53 - [کجا اینکه توبه و انابه بکار آنها خواهد آمد] و حال آنکه آنها قبلا بآن کافر بودند و در
باره رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از آنچه از ساحت او دور بود قذف و بدگوئی میکردند [و مطاعنی از قبیل سحر و شعر و
کهانت و کذب باو نسبت میدادند]. 54 - و بین آنها و بین مشتهیات آنها [که توبه و ایمان و برگشت بدنیا بود] فاصله و جدائی
واقع خواهد شد و از آن ممنوع خواهند گشت همچنانکه [ صفحه 100 ] قبل از آنها با کفّار امثال و اشباه آنها نیز همین معامله
شد [و چون عذاب و گرفتاري را رؤیت کردند توبه آنها پذیرفته نشد] زیرا آنان در دنیا در باره ایمان و توحید و بعث و عذاب
در شک صاحب شکی بودند.